به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «موجرسا»؛ رحیم آبفروش در یادداشتی نوشت؛ چهقدر نوشتهها، که این روزها ناتمام میمانند.
بیشتر بخوانید
تا میآیی اتفاق خوبی را روایت کنی، خبر تلخی میآید و میشوید و میبرد.
چه لبخندها که بر لبها خشک شدند، چه خندهها که در چشمها اشک شدند.
این روزها سرعت گردش ایام از سرعت گردش قلم ما بسیار بیشتر شده است.
بهویژه که در گزینش واژگان، وسواس هم داشته باشی.
اینطور نمیشود... باید قواعد دیگری برای نوشتن دست و پا کنیم... باید رها نوشت، رها از بند هر قاعدهای که سرعت قلمت را بگیرد. آزاد از تمام قیود ویرایشی و نگارشی... اما مگر میشود؟ نمیشود... سالها خون دل خوردهاند تا این قیود و قواعد را برپا کنند. اصلاً جنگ امروز برای از بین بردن همین چارچوبها و قواعدهاست.
نمیشود... ما باید قویتر شویم.
باید یاد گرفت در وسط نبرد نوشتن را.
باید یاد گرفت سوار مرکب نماز خواندن را.
در دل آتش و دود و خون عبادت کردن را.
در میان میدان چنان رقصیدن را.
چند روز بود که واژگان این سیاهه را در صفحه ریخته بودم، اما دم به دم اخبار مختلف، رج کردن واژگان را به تأخیر میانداخت... مانند روایت جلسه شورانگیز دفاع رساله دکتری برادرم محمدهادی شریعتی... مثل اجابت دعوت برادر دیگرم سید ابوالحسن حسینی برای دعوت به «همایش علمی هیأت و آئینهای مذهبی» و دهها متن و نوشته دیگر.
از هفته پیش که این شایعه مسرتبخش به گوشمان رسید و جمعهاش که لبخند را بر لبانمان خشکاند تا پایان این هفته و جمعه عصری که منتظرش بودیم و عاقبت رسید، این کلمات در صفحه ذهن و گوشی بالا و پایین میشوند... دیدم دیدتر شود، نماز جمعه عصرم قضا خواهد شد.
آقا سید مصطفی، سید مصطفای نازنین و دوستداشتنی، سید مصطفای جان. ردای امامت بر دوشتان مبارک. مدال افتخار نمایندگی ولایت بر سینهیتان مبارک.
اولین نماینده ولیفقیه دههشصتی کشور!
یاد امام جمعه جوان تهران در سال ۵۸ افتادم. امام جمعه ۴۰ ساله آن روزهای تهران، حالا امام جوان دیگری را بر منبر خطابه جمعه نشانده است. اصلاً با این حکم، حال و هوای جوانی به سرم زد.
بعد از رفتن دکتر خواجه پیری، از دبیری جامعه قرآنی عصر، فکر نمیکردم خلأ پیشآمده به این راحتی جبران شود و جایگزین مناسبی حالا حالاها پیدا شود، اما وقتی با سید مصطفی مواجه شدم، خدا را شکر کردم که خزانه الهی دُرّ و گوهر فراوان دارد.
طلبه فاضل و موقّر، سید متخلق و خوشخلق. حافظ کل قرآن، قاری درجه یک، شخصیت ذوابعاد و استاد ذوفنون قرآنی، که تقریباً در تمام نهادهای قرآنی کشور به نوعی خاطره خدمت و سابقه همکاری دارد.
از قائم مقامی و دبیری شورای توسعه فرهنگ قرآنی کشور تا ریاست مرکز امور قرآنی سازمان اوقاف و امور خیریه.
از مدیرکلی اخلاق مرکز مدیریت حوزههای علمیه تا معاونت فرهنگی آستانمقدس حضرت معصومه، از مسئولیت میز قرآن شورای سیاستگذاری ائمه جمعه کشور، تا تأسیس و مدیریت مرکز قرآن و حدیث آستانمقدس حضرت معصومه و نیز مرکز قرآن و عترت حوزههای علمیه تا عضویت در هیات مدیره و هیات امنای سازمان دارالقرآن الکریم و از همه مهمتر، دبیری جامعه قرآنی عصر.
حضور سید در مجموعههای مختلف قرآنی، از سازمانهای دولتی و نهادهای حاکمیتی تا مجموعههای مردمی باعث شده بود از او شخصیتی جامع و کمنظیر در حوزه مدیریت و سیاستگذاری قرآنی در کشور ساخته شود.
همه این تجربیات مدیریتی در کنار فضایل علمی و اخلاقی همراه با روح لطیف و شوخ طبعیهای ظریفش، سید مصطفای دوستداشتنی را برای ما ساخته است.
حالا این سید عزیز، با حکم آن سید حکیم، به امامت استانی انتخاب شده که خود زاده همان جاست... پایتخت شور و شعور حسینی... زنجان... زنجانی که «مردم عزیزش به ولایتمداری و محبت اهلبیت (ع) شهرهاند». «منطقهای که خاستگاه بزرگان علمی و دینی است».
امام جوان جمعههای زنجان... نه، امام تکتک روزها و امام هفته و ماه و سالهای باشکوه زنجان خواهد بود، انشاءالله.
امامتی که «انتظار میرود استعدادها را پرورش دهد و مایه ارتقاء فکری و علمی و عملی مردم آن خطه در عرصه دین و سیاست و شناختها و معنویتها شود».
امامی که «جوانان پاکنهاد را گرامی بدارد؛ با متن مردم از همه طبقات نشست و برخاست کند، به تبلیغ عملی دین اهتمام ورزد، محتوای خطبهها و بیانات را به نصاب غنای لازم رساند».
سیدِ خوش توفیق!
خوشا به حالت که دعای مستقیم امام جمعه بدرقه راهت شده.
والعصر... قسم به «عصر» بعد از جمعه نصر در تهران، امام جامعه قرآنی عصر، جمعههای عصر را در زنجان به پا خواهد کرد و «تواصی بالحق» و «تواصی بالصبر» را مشق شب مردمانی خواهد کرد که منتظر آمدن صاحب عصر به انتظار قیام کردهاند.
انشاءالله.
انتهای خبر/